سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فریاد زیر آب
ما اجنبی، ما اجنبی ز قاعده کار عالمیم


ما اجنبی ز قاعده کار عالمیم


دیوانه‌گرد کوچه و بازار و عالمیم


ما، ما خانه بدوشیم و خوش نشین


نی زان گروه خانه نگه‌دار عالمیم









گر در ره، گر در ره شهوت و هوا خواهی رفت


کردم خبرت که بی‌نوا خواهی رفت


بنگر که که‌یی، بنگر که که‌یی از کجا آمده‌ای


می‌دان که چه می‌کنی کجا خواهی رفت


الهی، الهی دانایی ده که در راه نیفتیم


بینایی ده که در چاه نیفتیم


بنمای رهی که رهنماینده تویی


بگشای دری که در گشاینده تویی


من دست به هیچ دستگیری ندهم


که ایشان همه فانیند و پاینده تویی











ز دو دیده، ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی


چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی


همه شب نهاده‌ام سر چو سگان بر آستانت


که رغیب در نیاید به بهانه گدایی


به کدام مذهب است این به کدام ملت است این


که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی


به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند


که برون در چه کردی که برون خانه آیی


به قمارخانه رفتم همه پاکباز دیدم


چو به صومعه رسیدم همه، همه زاهد ریایی


در دیر می‌زدم من که یکی ز در درآمد


که در آ، در آ، عراقی که تو هم از آن مایی











بهر جا ناتوان دیدی توان باش


بهر جا ناتوان دیدی توان باش


به سود مردم خامش زبان باش


ستمکش را اگر دیدی برآشوب


ستمگر را چو مشتی بر دهان باش


چو افتد بر جبینت خط پیری


مکن افسردگی در دل جوان باش


زمانی در هوای خویش بودی


یه عمری در هوای این و آن باش







ای خالق خلق رهنمایی بفرست



ای رازق رزق درگشایی بفرست



کارمن بیچاره گره در گره است



لطفی کن وگره گشایی بفرست







زبانت را نمی فهمند خلق



سرهادر گریبانند اگردست نیازی به سوی کسی آری



به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزانه
***

گوهر خود را هویدا کن، کمال این است و بس
خویش را در خویش پیدا کن، کمال این است و بس
چند می‌گویی سخن از درد و عیب دیگران
خویش را اول مداوا کن، کمال این است و بس
پند من بشنو بجز با نفس شوم بد سرشت
با همه عالم مدارا کن، کمال این است و بس
چون بدست خویشتن بستی تو پای خویشتن
هم به دست خویشتن باز کن، کمال این است و بس
[ شنبه 86/2/29 ] [ 1:2 صبح ] [ رشید جلالی ]
درباره وبلاگ

برچسب‌ها وب
آرشیو مطالب
امکانات وب